بسم الله الرحمن الرحیم

کوفی بودن یعنی اینکه تو توانسته باشی با رنج و مرارت و شهید دادن و تحمل شرایط سخت تحریم، سخت ترین مرحله غنی سازی اورانیوم (که همان رسیدن از غنای 5 درصد به 20 درصد است) را بدست آورده باشی؛ شواهد و قرائن دالّ بر شکست خوردن خدعه تحریم باشد (کما اینکه خود دشمن هم بعد از توافقی که هنوز تکلیفش معلوم نیست، گفت که تحریم ها دیگر ادامه دادنی نبود)، ولی یک دفعه فریب قرآن های بر سر نیزه پسر نابغه را بخوری و کم بیاوری و اشعری تاریخ را بفرستی برای مذاکره با دشمن! دشمنی که به قول اشتر فقط ده ضربه شمشیر تا رسیدن به خیمه اش باقی بود. کوفه در سال های 37 و 38 هجری متوقف نشده است؛ تا تفکر کوفی بر ملتی حاکم باشد و جنگ برده را از مالک های تاریخ بستانند و بدهند دست ابلهان ابوموسی اشعری طور تاریخ، باید حسرت صفین ها را بخوریم....

مستندی دارد بی بی سی با عنوان «ایران و غرب»؛ بخشی از این مستند مربوط به دیپلماسی مشعشع دولت اصطلاحات در پرونده هسته ای است. در مرحله ای از مذاکرات، ایران طی دیداری جداگانه با جناب البرادعی (یوکیا آمانو فعلی) توافق می کنند بر سر تعریف آژانس از تعلیق؛ مهره غرب که همان جناب البرادعی باشد به حضرات وطنی می گوید که تعریف آژانس از تعلیق، فقط ندادن اورانیوم به سانتریفیوژها است. تیم ایرانی هم خوشحال از این دیدارِ به دور از چشم اروپایی ها با آژانس، به سراغ غربی ها می رود و می گوید ما طبق تعریف آژانس حاضر هستیم فعالیت های هسته ای مان را «تعلیق» کنیم. حال نوبت آژانس است که نقش خود را بازی کند. جناب البرادعی تعلیق را نه آن طور که به نمایندگان ایران گفته بود، بل طبق میل اروپایی ها تعریف می کند؛ یعنی همان تعطیطی یا پلمب تأسیسات هسته ای کشورمان. یعنی رئیس آژانس، تیم قوی و قدرقدرت دیپلماتیک هسته ای مان (که وزیر ظریف مان و رئیس جمهور فعلی مان هم در این تیم بود) را به همین سادگی سر کار گذاشت؛ و این فریب، زیربنایی شد برای قطع نامه های تحریمی شورای امنیت، چرا که بعد از اینکه طرف مقابل به وعده های خود در قبال همین تعلیقی که انجام شد- طبق تعریف خودشان- عمل نکرد، در همان دولت با تأکیدات نظام پلمب ها باز شد و این باز شدن پلمب ها که صرفا به معنای لغو اقدام داوطلبانه ایران بود، پایه و مبنای تحریم ها و قطع نامه 1929 شد. حرف آخر اینکه بشنوید واکنش جناب مستطاب، سیدمحمدخاتمی از فریب کاری محمد البرادعی (می توانید جای البرادعی بنویسید یوکیا آمانو و جای خاتمی هم....): «متأسفانه آقای البرادعی علی رغم حرفی که زده بود و علی رغم معیارهایی که بود یک جور دیگری تعلیق را معنا کردند که به نظر ما امر بسیار خلاف اخلاقی بود.» همین! این یعنی آخر گفت و گوی تمدن ها. این یعنی نتیجه گفت و گوی پنهانی با دشمن (چون جناب روحانی قبلا از البرادعی معنای تعلیق را پرسیده بود و البرادعی تعلیق را مطابق میل ایران تعریف کرده بود). اگر قومی از تاریخ عبرت نگیرد، نباید کسی را مذمت کند از تکرار شدن تاریخ درباره خود؛ امیدوارم ده سال بعد این وزیر ظریف یا محمدخاتمی فعلی نگویند: متأسفانه آقای آمانو و کری و هاموند و اوباما و جناب ابلیس به وعده هایشان عمل نکردند و امری خلاف اخلاق انجام دادند!

بعد از تحریر: داود میرباقری بسیار انسان باهوشی است، در سریال امام علی (ع) وقتی مالک به چند قدمی خیمه ابوفتنه رسیده است، و در آستانه فتح و ظفر است (فتحی که مسیر تاریخ بشر را عوض می کرد)، پیام می رسد که مالک برگرد که جان امام از شر این کوفیان نادان در خطر است؛ به محض اینکه مالک شمشیر را در نیام می کند و قصد برگشت دارد تیری بر بازوی اشتر می نشیند. چرا می گویم میرباقری جوان (میرباقری متولد 1337 است و سال تولید سریال 1370 یعنی 33 سال!!!) باهوش است: به محضی که در برابر دشمن سگ طور کوتاه آمدی او حمله می کند؛ مالک که شمشیر را در نیام برد، تیری بر بازویش نشست. یعنی ما هم باید منتظر تیرهای امریکایی باشیم؟ وای برما!!!! که کم آوردیم و اشعری را فرستادیم به جنگ عمرو عاص. امیدوارم اشعری مان فقط مثل اشعری احمق و ساده لوح باشد.......